بیانات سال 88


جدا کنند و بین مردم کُرد و مردم فارس و مردم ترک فاصله بیندازند؛ اما نتوانستند. « ﴿و ما یمکرون الّا بأنفسهم و ما یشعرون  »؛ [1] مکرشان به خودشان برگشت. شما برادران و خواهران کُرد بدانید، هر کسی در آن سالهای اول - از این جوانهائی که از اقصای نقاط کشور برای مجاهدت به اینجا میآمدند - آمد و مدتی در اینجا ماند، نسبت به مردم استان کردستان علقه‌ی قلبی پیدا کرد. جوانان پرشور و پرحماسه‌ای که از خراسان و از اصفهان و از فارس و از تهران و از بقیه‌ی استانهای کشور آمدند و چند صباحی را در سنندج و سقز و مریوان و بقیه‌ی شهرهای این استان گذرانیدند، وقتی برگشتند حامل پیام محبت بودند؛ دلبسته‌ی مردم کُرد بودند؛ این که میگوئیم اینجا یک استان فرهنگی است، به خاطر انعکاس رفتار مهربانانه‌ی مردم کُرد است. عکس قضیه هم صادق است و هنوز در استان، یاد آن جوانان سلحشوری که از نقاط دیگر آمدند و اینجا فداکاری کردند، در دلها و ذهنها حاضر است. من اطلاع دارم، یاد شهید کاوه، یاد شهید صیاد، یاد متوسلیان، یاد ناصر کاظمی، یاد احمد کاظمی و یاد شهید بروجردی - این جوانانی که عمری را در اینجا گذراندند و جانشان را کف دست گرفتند - در یاد مردم این استان زنده است. خدا را سپاسگزاریم که دشمن نتوانست به مقاصد خود برسد.

  1. 1. انعام: ۱۲۳

«4»