بیانات سال 88


انقلاب از این چیزها کم نداشتیم. این مجاهدت، راه را به ما نشان میدهد.

ببینید در جنگ صفین، امیرالمؤمنین در مقابل کفار که قرار نداشت؛ جبهه‌‌‌‌ی مقابل امیرالمؤمنین جبهه‌‌‌‌‌ای بودند که نماز هم میخواندند، قرآن هم میخواندند، ظواهر در آنها محفوظ بود؛ خیلی سخت بود. کی باید اینجا روشنگری کند و حقائق را به مردم نشان دهد ؟ بعضی ها حقیقتاً متزلزل میشدند. تاریخ جنگ صفین را که انسان میخواند، دلش میلرزد. در این صف عظیمی که امیرالمؤمنین به عنوان لشکریان راه انداخته بود و تا آن منطقه ی حساس - در شامات - در مقابل معاویه قرار گرفته بود، تزلزل اتفاق میافتاد؛ بارها این اتفاق افتاد؛ چند ماه هم قضایا طول کشید. یک وقت خبر میآوردند که در فلان جبهه، یک نفری شبهه ای برایش پیدا شده است؛ شروع کرده است به اینکه آقا ما چرا داریم میجنگیم ؟ چه فایده دارد ؟ چه، چه. اینجا اصحاب امیرالمؤمنین - یعنی در واقع اصحاب خاص و خالصی که از اول اسلام با امیرالمؤمنین همراه بودند و از امیرالمؤمنین جدا نشدند - جلو میافتادند؛ از جمله جناب عمار یاسر ( سلام اللَّه علیه ) که مهمترین کار را ایشان میکرد. یکی از دفعات عمار یاسر - ظاهراً عمار بود - استدلال کرد. ببینید چه استدلالهائی است که انسان میتواند همیشه اینها را به عنوان استدلالهای زنده در دست داشته باشد. ایشان دید یک عده‌‌‌‌ای دچار شبهه شده‌‌‌‌اند؛ خودش را رساند آنجا، سخنرانی کرد. یکی از حرفهای او در این سخنرانی

«4»