بیانات سال 88


درخشانی است. امروز هم بحمدالله بزرگان روحانی آملی جزو افتخارات حوزه‌های علمیه و جزو ذخائر باارزش روحانی کشور ما محسوب میشوند. در امتحان عظیم هشت ساله‌ی جنگ تحمیلی هم، چه شهر آمل، چه استان پهناور مازندران، یکی از بخشهای پرافتخار کشور بودند. من همان وقت هم، چه با لشکرهای مستقر در مازندران، چه با بسیجیهای آنها و جوانان فداکار آنها آشنائی داشتم؛ آنها را از دور و نزدیک میشناختم؛ مجاهدتهاشان را میدانستم؛ اینها که از یاد انقلاب نخواهد رفت. یک بنائی را شما مشاهده میکنید مستحکم، باشکوه و سربلند؛ کی این خشتها را، این سنگها را روی هم گذاشت تا این بنا به وجود آمد ؟ کی توانست این نقشه‌ی فاخر را در عمل پیاده کند و این بنا را به وجود بیاورد ؟ مگر میشود نقش آن حوادث و آن شخصیتهائی که کار آنها، مجاهدت آنها، گذشت آنها و احساس مسئولیت آنها موجب شد ذره ذره این بنا بالا بیاید، ارتفاع پیدا کند، شکل پیدا کند، شکوه پیدا کند، نادیده گرفت ؟ یکی از خطاهائی که گاهی اتفاق افتاده است، نادیده گرفتن همین نقش‌آفرینان بزرگ است.

« شهر هزار سنگر » این تعبیر کمی است ؟ حرف کوچکی است ؟ قضیه‌ی ششم بهمن آنقدر اهمیت داشت که امام بزرگوار ما آن را در وصیتنامه‌ی تاریخی خود هم مندرج کردند، آن را یادگار گذاشتند؛ یعنی فراموش نشود. حالا چرا فراموش نشود ؟ برای اینکه حوادث تاریخی، هم درس است، هم عبرت است. قضایای جاری بر یک ملت، قضایائی است که در

«2»