بیانات سال 88


نکنیم، گناه کردیم. با این نگاه باید به مسائل بشریت و مسائل جهان نگریست. اگر این است، پس باید کشور توانائی داشته باشد؛ باید ملت و دولت، مجموعه‌ی نظام و کشور قوی باشد و اقتدار داشته باشد. اگر مقتدر نباشیم، مقتدران عالم بر روی ما اثر میگذارند؛ مجالی باقی نمی‌ماند تا ما بخواهیم حتّی روی همسایگان خودمان یا همکیشان خودمان تأثیر بگذاریم، چه برسد بر روی کل بشریت. پس باید قدرت پیدا کرد. این قدرت بلاشک در ابزارهای نظامی نیست؛ حتّی در قدرت تولید و پیشرفت فناوری هم نیست.

آنچه که در درجه‌ی اول در ایجاد قدرت ملی مهم است، به نظر من دو چیز است: یکی علم است، یکی ایمان. علم مایه‌ی قدرت است؛ هم امروز و هم در طول تاریخ؛ در آینده هم همین جور خواهد بود. این علم یک وقت منتهی به یک فناوری خواهد شد، یک وقت هم نخواهد شد. خود دانش مایه‌ی اقتدار است؛ ثروت‌آفرین است؛ قدرت نظامیآفرین است؛ قدرت سیاسیآفرین است. یک روایتی هست که میفرماید: « العلم سلطان » - علم، قدرت است - « من وجده صال به و من لم یجده صیل علیه ».[1] یعنی مسئله، دو طرف دارد: اگر علم داشتید، میتوانید سخن برتر را بگوئید، دست برتر را داشته باشید - « صال » یعنی این - اگر نداشتید، حالت میانه ندارد؛ « صیل علیه ». پس کسی که علم دارد، او

  1. 1. شرح نهج‌البلاغه، ج ۲۰، ص ۳۱۹

«4»