﴿ابن لی عندک بیتا فی الجّنة و نجّنی من فرعون و عمله »؛ ﴾ [1] از خدای متعال درخواست کرد که پروردگارا ! برای من در بهشت خانهای بنا کن. در واقع، طلب مرگ میکرد؛ میخواست که از دنیا برود. « و نجّنی من فرعون و عمله »؛ من را از دست فرعون و عمل گمراهکنندهی فرعون نجات بده. در حالی که جناب آسیه - همسر فرعون - مشکلش، شکنجهاش، درد و رنجش، درد و رنج جسمانی بود؛ مثل حضرت زینب، چند برادر، دو فرزند، تعداد زیادی از نزدیکان و برادرزادگان را از دست نداده بود و در مقابل چشم خودش به قربانگاه نرفته بودند. این رنجهای روحی که برای زینب کبری پیش آمد، اینها برای جناب آسیه - همسر فرعون - پیش نیامده بود. در روز عاشورا زینب کبری این همه عزیزان را در مقابل چشم خود دید که به قربانگاه رفتهاند و شهید شدهاند: حسینبنعلی ( علیهالسّلام ) - سیدالشهداء - را دید، عباس را دید، علیاکبر را دید، قاسم را دید، فرزندان خودش را دید، دیگرِ برادران را دید. بعد از شهادت، آن همه محنتها را دید: تهاجم دشمن را، هتک احترام را، مسئولیت حفظ کودکان را، زنان را. عظمت این مصیبتها را مگر میشود مقایسه کرد با مصائب جسمانی ؟ اما در مقابل همهی این مصائب، زینب به پروردگار عالم عرض نکرد: « ربّ نجّنی »؛ نگفت پروردگارا ! من را نجات بده. در روز عاشورا عرض کرد: پروردگارا ! از ما