پیداست؛ دلها را خدای متعال قرص کرده است. خیلی خوب، خدا حجت را بر ما تمام کرده؛ این امکان، این زمینه. حرکت کنید پیش بروید. روحانىِ این زمان از این امکان باید حداکثرِ استفاده را بکند، با افکار جدید آشنا شوند، راهها و شیوههای دشمن را بشناسند و به زمان خودشان عالم شوند؛ « العالم بزمانه لاتهجم علیه اللّوابس »[1] درست مثل جبههی جنگ. شاید بسیاری از این جمع حاضر جبهههای جنگ را دیده باشند - حالا جوانترها آن روزها را ندیدهاند - در داخل جبههی جنگ، از اطراف گلولهی توپخانه میآید، خمپاره میآید، انواع و اقسام آتش از اطراف میبارد و از بالای سر انسان رد میشود؛ به طوری که گاهی انسان جهتگیری را گم میکند؛ نمیداند این گلولهای که دارد میآید، از طرف دشمن دارد میآید، یا از طرف دوست دارد مواضع دشمن را میکوبد. این خیلی خطر بزرگی است. برای یک رزمنده بزرگترین خطر این است که جهتگیری را گم کند؛ نداند دشمن کجاست، دوست کجاست. اگر ندانست دشمن کجاست و دوست کجاست، آنوقت ممکن است به طرف دوست آتش کند؛ به خیال اینکه دارد به طرف دشمن آتش میکند. اینها خیلی خطرناک است. بعضی از ما به طرف دوستانمان آتش میکنیم، خیال میکنیم به طرف دشمن داریم آتش میکنیم ! بعضی از ما غفلت میکنیم از اینکه ایجاد اختلاف