نقطهی مقابل، او را تبدیل کند به یک انسان شریر، بددل و بدخواه؛ میتواند او را یک انسان خوشبین، دارای اعتماد به نفس، امیدوار و علاقهمند به کار و فعالیت به بار بیاورد، میتواند در نقطهی مقابل، او را یک انسان ناامید، مأیوس و منزوی به جامعه تحویل دهد؛ میتواند از او یک انسان متدین، پارسا و پاکدامن بسازد، یا نقطهی مقابل، یک انسان لاابالی، بیاعتنای به ارزشهای اخلاقی، بیاعتنای به تعالیم دینی تربیت کند؛ میتواند حتّی بر عوامل خارجی تربیت - مثل این رسانهها و امثال اینها - غلبه کند؛ حتّی با تعلیم مستمری که در طول سالهای متمادی با این مادهی خام، با این نوجوان، با این دل آمادهی پذیرش ایفاء میکند، میتواند بر نقش تربیتی والدین غلبه کند؛ این نقش معلم است. خوب، یک جامعه احتیاج دارد به انسانهای مؤمن، پرانگیزه، صبور، امیدوار، خوشبین، علاقهمند به منافع عمومی، علاقهمند به رسیدن به قلههای کمال شخصی و جمعی، انسانهای باابتکار، متفکر، اهل تحقیق، اهل پیشروی. این را کی به وجود خواهد آورد ؟ اینجاست که نقش معلم روشن میشود. دستگاه تعلیم و تربیت، یک چنین دستگاه حساس و مهمی است. البته دربارهی مسائل تعلیم و تربیت و نقش معلمان، حرفهای زیادی زده شده است. ما امروز در شرائطی نیستیم که به حرف اکتفاء کنیم؛ امروز نیاز داریم به عمل. آموزش و پرورش، چه در بخش ستادی، چه