این است که شما شب تا صبح را روی یک پروژهی تحقیقاتی صرف کنید و گذر ساعات را نفهمید. جهاد با نفس این است که از تفریحتان بزنید، از آسایش جسمانیتان بزنید، از فلان کار پرپول و پردرآمد - به قول فرنگیها پولساز - بزنید و تو این محیط علمی و تحقیقی و پژوهشی صرف وقت کنید تا یک حقیقت زندهی علمی را به دست بیاورید و مثل دستهی گل به جامعهتان تقدیم کنید؛ جهاد با نفس این است. یک قسمت کوچکی هم جهاد با مال است. پس عرصهی بسیج یک عرصهی عمومی است؛ نه مختص یک قشر است، نه مختص یک بخشی از بخشهای جغرافیائی کشور است، نه مختص یک زمانی دونِ زمان دیگری است؛ نه مختص یک عرصهئی دون عرصهی دیگری است. در همهی جاها، در همهی مکانها، در همهی زمانها، در همهی عرصهها و در همهی قشرها، این وجود دارد. این معنای بسیج است. حالا شما تو دانشگاه میخواهید بسیجی باشید. معلوم است که چه کار باید کرد. دانشگاه به چی احتیاج دارد ؟ کشور به چی احتیاج دارد ؟ چند سالی است ما بحث علم را پیش کشیدیم؛ شما نگاه کنید امروز بسیاری از حسادتها و رقابتها و حسرتها و احساس عقبماندگیهای دشمنان بینالمللی ما به خاطر پیشرفت علمی شماست. آنهائی که امروز ملت ایران را تحسین میکنند، به خاطر علمش او را تحسین میکنند؛ آنهائی