میادین ورزشی است. وقتی داور گفت این درست است و این غلط است، همه در مقابلش تسلیم میشوند. ممکن است بعضی بداخلاقی کنند، اما بداخلاقی محسوب میشود؛ همه قبول کردهاند. البته آن داوری با این داوری، زمین تا آسمان تفاوت دارد؛ لیکن باید یک چنین حالتی به وجود بیاید و مردم احساس کنند که این داوری و این قضاوت، متخذ و مستنبط از متن حقیقت است؛ ذهنیات و جریانات و گرایشهای سیاسی و غیر سیاسی و حب و بغضها دخالتی ندارد. اگر مردم این را احساس کردند، ممکن است نتیجهی حکم برایشان راضی کننده نباشد، اما بالاخره متقاعد میشوند؛ میگویند خیلی خوب. این حالت متقاعد شدن، این قبول ذهنی در جامعه، خیلی خوب است و برای قوهی قضائیه یک فرصت بزرگی است. البته این هم باید باشد که همهی دستگاههای کشور از قوهی قضائیه حمایت کنند تا قوهی قضائیه بتواند در این میدان، بدون نظر عمل کند؛ همان طور که در این تصویرهائی که وجود دارد - که حالت نمادین برای قوهی قضائیه قرار دادهاند - چشم او را بستهاند. البته این چشم بستن، به معنای چشم بستن بر روی واقعیت نیست؛ به معنای این است که دوست و دشمن، مدعی و مدعیعلیه از نظر او نادیده هستند؛ شخصیت و خصوصیت شخصیشان ملحوظ نیست. این باید حفظ بشود؛ البته کار بسیار دشواری است. اگر این شد، برای پیشرفت جامعه، یکی از بزرگترین وسیلههاست؛ از برترین امکانات برای نظام جمهوری