میخواهند، آن را از خدا میطلبند؛ آن را مثل یک حاجت بزرگ، در ذکر و مناجاتِ خودشان با خدا مطرح میکنند. به گمان من، از جملهی برترینهای این راه، شهدای هفتم تیر بودند. بسیاری از اینها را ما از نزدیک میشناختیم؛ یا در جریان مبارزات، یا در جریان حوادث بعد از پیروزی انقلاب، اینها را آزموده بودیم، دیده بودیم، شناخته بودیم؛ حقیقتاً جان، بر کف دست داشتند و آمادهی شهادت بودند. اگر به آنها خبر میرسید که در این راه شهید خواهند شد، نه فقط مرعوب نمیشدند، خائف نمیشدند، بلکه خرسند میشدند؛ بشارتی بود برای آنها. در رأس همهی آنها هم، شهید بزرگوار و عزیز ما، شهید آیةاللَّه بهشتی بود؛ یک انسان معتقد، مؤمن، مخلص، صادق، جدی در کار؛ آنچه میگفت، معتقد بود؛ و به آنچه معتقد بود، در عمل ملتزم بود. خطر را هم میشناخت؛ میدانست میدان، میدان مین است. هر آنی، هر ساعتی بیم از دست دادن جان هست؛ لیکن در عین حال بیمحابا، با نگاه به هدف، در این راه پیش میرفت و نمیهراسید. یکی از خصوصیات این شهید عزیز این بود. منطقی بود، پایبند به اصول و مبانی بود؛ یک اصولگرای به معنای حقیقی کلمه محسوب میشد. بر سر اصول با کسی ملاحظه نمیکرد. ما میدیدیم؛ بعضیها سعی میکردند با حیله و ترفند و روشهای متعارف و معمول، او را جذب کنند یا از مواضع خود تنزل بدهند، او را وادار به مماشات کنند؛ لیکن او بر سر مواضع خود محکم ایستاده بود. شخصیتهای تاریخی و اثرگذار، اینجور شکل میگیرند؛