هندی. واعظ قزوینی شاعر خوب و برجستهای هم هست، حد شعریاش با حد شعری کلیم و اینها پهلو میزند؛ یعنی کمتر از کلیم و کمتر از حاج محمّدجان قدسی و اینها نیست؛ تقریباً با اینها همزمان هم هست؛ ولی خب، واعظ است و شعرش موعظه است؛ توی مایههای شعر و غزل و شادی و شنگولی و این چیزها نرفته. ما از این قبیل شعرا هم داشتهایم. بنابراین من از شاعر این توقّع را ندارم که اینجور شعری بگوید. حالا خود ما هم یک وقتهایی یک چیزهایی میگفتیم؛ اینجور نبوده که حالا از این حرفها دور باشد؛ نه، در آن از این چیزها هم بوده. امّا میگوییم مثل حافظ باشید. ببینید، حافظ شعر عرفانىِ قطعی دارد. حالا من نمیخواهم مثل بعضیها بگویم اگر حافظ میگوید « خوشا شیراز و وضع بیمثالش »، این هم مرادش شیرازِ عالم ملکوت است؛ نه، بالاخره او هم شاعری بوده مثل بقیهی شعرا؛ اما اهل معرفت و اهل سلوک بوده و بخشی از عمر و بخشی از این گنجینهی باارزش را صرف این کار کرده. ما میگوییم این کار را بکنید. توقع ما جداً از همهی خانمها، از همهی آقایان - بخصوص جوانها - این است. نکتهی آخر هم اینکه: آنجایی که به مسائل دل و عواطف و اینها میپردازید، حدّ نگه دارید؛ یعنی آن حالت عفاف و حجاب را حفظ کنید. این را بدانید شعری که آن وقت فروغ فرّخزاد میگفت، در دنیای روشنفکرىِ آن زمان هم کسی قبول نداشت. خب، ما با اینها مواجه بودیم، روبهرو بودیم؛ همینهایی که شب توی قهوهخانهها و کافههای