با کسی که مثلاً نیروی بدنىِ جسمانىِ خیلی زیادی دارد؛ این از آن بالاتر است. مقایسه کنید این را با کسی که پول زیادی گیرش میآید، در زندگی شانس پول در آوردن دارد؛ این از آن بالاتر است. مقایسه کنید این را با مقامات ظاهری؛ مدیرِ یک جایی است، رئیسِ یک جایی است که از این نعمت محروم است؛ این از آن بالاتر است. مقایسه کنید این را با جمال و زیبایی؛ یک نفری مثلاً خیلی جمال خوبی دارد، یا صدای خوبی دارد - البته این هم نعمتی است، نعمت بزرگی هم هست - این از آن نعمت بالاتر است. طبع شعر، یک نعمت برجستهی الهی است. خدا به شما یک کیسه جواهر بزرگِ تمامنشدنی داده؛ شما میتوانید هی دست کنید توی این، در بیاورید و خرج کنید. خرجش برای نان نیست، برای شکم نیست؛ خرجش برای چیزهای ورای شکم، والاتر از شکم و زندگی مادّی است. این نعمت را خدا به شما داده است. من نمیگویم قریحهی شعری را در راه احساسات و در راه عواطف انسانی و دل و عشق و اینها به کار نبرید - میدانید که اجتنابناپذیر است - اما عرضم این است که سهم وافری از این عطیّهی الهی را به کار ببرید در آنجایی که خدای متعال از شما توقِّع دارد، دین شما از شما توقّع دارد. یعنی استفاده کنید از این، در راهی که خدای متعال میپسندد و راضی است. اینجور نباشد که این ارزش والا را خدای متعال به شما داده، شما این را در راه خدا هیچ مصرف نکنید. منظور من فقط هم شعر آیینی نیست - طبق اصطلاحی که شماها میگویید؛ شعر مدح ائمه و