نمیخواهند دائرهی این دانش، دائرهی این اقتدار توسعه پیدا کند؛ با دانائی ملتها مخالفند؛ بخصوص بعد از آنکه این دانش در دست آنها وسیلهای شد برای سیاست. استعمار از علم پدید آمد. علم توانست آنها را قوی کند، مقتدر کند؛ لذا راه افتادند اطراف دنیا، استعمار به وجود آمد؛ والّا ملتها داشتند زندگی خودشان را میکردند. بریتانیا کجا، اندونزی کجا ؟ اینها با ابزار علم رفتند آن مناطق را صاحب شدند. خوب، وقتی که استعمار از علم زائیده شد و قدرت بینالمللی و قدرت سیاسی متکی به علم شد، این علم را در اختیار دیگران نباید بگذارند؛ والّا این قدرت تهدید میشود. و تا امروز همین جور عمل کردند. حالا یک ملتی اراده میکند و تصمیمی میگیرد که روی پای خود بایستد، از استعداد خود استفاده کند، خوشبختانه این زمینهها هم به یک شکلی برای او فراهم است - ملت ما اینجوری است - شاید بعضی از ملتهای دیگر باشند که اگر چنانچه آنها تصمیم میگرفتند در مسئلهی علم روی پای خودشان بایستند، نمیتوانستند؛ چون نه آن پیشینهی تاریخی را داشتند، نه آن استعداد بومی و منطقهای و ذاتی خودشان را داشتند. کشور ما بحمداللَّه اینها را دارد. انقلاب هم شد، حرکت عظیمی هم انجام گرفت، بیداریای به وجود آمد، احساس توانائیای به وجود آمد، یک حرکت مهمی شروع شد، که خوب، پیشرفتهای فراوانی هم داشته. ما باید قبول کنیم و اعتراف کنیم که این حرکت در آغاز خود است. ما اول راهیم.