مسائل حرف میزنیم، به خرجش نمیرود. نه اینکه رد میکند، نه؛ اما آنچه که شما در باب اقتصاد اسلامی با او حرف میزنید، با یافتههای علمی او، با آن دو دو تا چهار تاهائی که او در این علم تحصیل کرده، جور در نمیآید. من با ورود علوم انسانی به حوزهی علمیه اصلا مخالفتی ندارم. من میگویم حوزهی علمیه باید پایه های علوم انسانی مبتنی بر تفکر اسلامی و جهان بینی اسلام را مستحکم بریزد؛ همان کاری که در اول انقلاب جناب آقای مصباح و تشکیلات ایشان شروع کردند؛ که اگر تا امروز ادامه پیدا می کرد، به یک جاهایی میرسید. باید این پایه ها ریخته شود؛ و این ممکن نخواهد شد، مگر اینکه با علوم انسانی آشنا باشیم؛ شکی در این نیست. بنابراین در حوزه علمیه علوم انسانی را بخوانند، اینها را یاد بگیرند، صورتبندی مسائل و عناوین را در این علوم فرا بگیرند؛ بعد برگردند به مبانی اسلامی، ببینند مسائل متناظر آنها با تفکر اسلامی چگونه است و چگونه شکل میگیرد. بنابراین من نمیگویم علوم انسانی نافع نیست، می گویم اینی که هست مضر است؛ آنی که باید باشد، لازم است. اما آنچه که من اینجا درباره حوزه یادداشت کردهام. البته در خلال آنچه که یادداشت کردهام، ممکن است بعضی از مسائل را حذف کنم یا بعضی به نظرم اولویت دارند که در این وقت کم مطرح شود.