بیانات سال 89


کنید، از کار خسته نمیشوید. کار، دیگر ما را فرسوده نمیکند؛ مخصوصاً با توجه به اینکه کشور ما حقیقتاً به کار احتیاج دارد. ما در همه‌ی زمینه‌ها بایستی با تاخت پیش برویم.

در زمینه‌ی علمی، در طول صد سال، صد و پنجاه سال ما را عقب نگه داشتند. در زمینه‌ی صنعتی همین جور، در زمینه‌های گوناگون اجتماعی همین جور. حکومتهای فاسد، حکومتهای مستبد، حکومتهای شهوتران، حکومتهای شکمباره، و در این چند دهه‌ی آخر قبل از انقلاب هم حکومتهای بشدت وابسته، پدر این کشور را درآوردند. یک روزی فقط استبداد بود، دیکتاتوری بود - دیکتاتوری ناصرالدین‌شاهی، دیکتاتوری فتحعلیشاهی - ولی دیگر وابستگی نبود؛ اما یک روز وضع این کشور به جائی رسید که هم دیکتاتوری بود، زورگوئی بود، فشار بر مردم بود، هم نوکری بیگانه بود. رضاخان قلدر که مثل یک گرگ وحشی به مردم میتاخت، در مقابل اربابهای انگلیسی، هر امتیازی که خواستند، به آنها داد. قرارداد نفت را گرفت، ظاهراً انداخت توی بخاری و سوزاند؛ اما چند روز بعد یک قرارداد بدتر و ننگین‌تری را برای مدت طولانی - سی سال بر مدت قرارداد قبلی نفت اضافه کرد - امضاء کرد، داد دستشان رفتند ! مسئولین دولتیاش هم تابع او بودند. بعد از رفتن رضاخان، به تقی‌زاده که آن وقت وزیر دارائی بود، گفتند چرا آن روز این قرارداد را امضاء کردی ؟ گفت من آلت فعل بودم؛ یعنی خود رضاخان مسئول بود. این آدمی که در مقابل مردمِ خودش اینجور وحشیانه،

«11»