بیانات سال 89


عزّت الهی، این توحیدی که این معنا را به ما نشان میدهد، یک نیروی عظیم و تمام‌نشدنی را در اختیار بشر میگذارد. « ﴿هُوَ اللهُ الّذی لا اِله اِلّا هُو المَلِکُ القُدّوس السَّلامُ المُؤمِنُ المُهَیمِنُ العَزیزُ الجَبّار المُتکَبِّر سُبحانَ الله عَمّا یشرِکُون  ».[1] وقتی انسان این‌جور توحیدی را معتقد بود، وقتی توانستیم این اعتقاد را در بدنه‌ی زندگىِ خودمان بسط دهیم، این مشکل اساسی بشریّت را حل خواهد کرد.

مسئله‌ی دوّمی که مسئله‌ی اساسی است، قضیّه‌ی معاد، قضیّه‌ی محاسبه، قضیّه‌ی تمام نشدن قضایا با زوال جسم - با مرگ - است؛ این خیلی مسئله‌ی مهمّی است؛ اینکه حساب و کتابی در کار است؛ « فَمَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ خَیراً یَرَه ». ملّتی که این اعتقاد را داشته باشد و در برنامه‌ی عملی‌اش این معنا باشد که « ﴿فَمَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ خَیراً یَرَه. وَ مَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَه  »[2] در زندگی‌اش تحوّل اساسی به وجود خواهد آمد. اعتقاد به امتدادِ نتایج عمل، ایثار و جهاد را معنا میبخشد و منطقی میکند. یکی از ابزارهای مهمّ ادیان - که در اسلام به‌طور واضحی وجود دارد - مسئله‌ی جهاد است. جهاد باید همراه با ایثار باشد؛ وَالّا جهاد نخواهد شد. ایثار یعنی ازخودگذشتگی. در منطق عقل ابزاری، ازخودگذشتگی یک امر بی‌منطقی است. خب، چرا من از خودم بگذرم ؟

  1. 1. حشر: ۲۳
  2. 2. زلزله: ۷ و ۸

«13»