بر اینکه اینها برای حکومت صلاحیّت ندارند، این است که این خصوصیّت را دارند: « ﴿یَأخُذُون مالالله دولا ﴾ »؛ یعنی اموال عمومی دست به دست بین خودشان میگردد، با اینکه مال عامّهی مردم است. « ﴿و عبادالله خولا ﴾ »؛ مردم را مثل بردگان خود به حساب میآورند و استخدام میکنند. « ﴿و دینالله دخلا بینهم ﴾ »؛ دین خدا را هم هر جوری که دوست میدارند، دستکاری میکنند. بنابراین در حکومت، اسلام نظر دارد. این بایستی در الگوی زندگی ما برای بلندمدّت حتماً گنجانده و ملاحظه شود. درخصوص مسئلهی اقتصاد، آقایان بحثهای خوبی کردید. « ﴿کَی لا یَکُون دَولَة بَینَ الأغنیاء مِنکُم ﴾ »[1] یک معیار مهمّی است. مسئلهی عدالت، بسیار مهم است. یکی از ارکان اصلی این الگو باید حتماً مسئلهی عدالت باشد. اصلاً عدالت معیار حقّ و باطل حکومتها است. یعنی در اسلام اگر چنانچه شاخص عدالت وجود نداشت، حقّانیّت و مشروعیّت زیر سؤال است. مسئلهی دیگر، نگاه غیرمادّی به اقتصاد است. بسیاری از این مشکلاتی که در دنیا پیش آمده، بهخاطر نگاه مادّی به مسئلهی اقتصاد و مسئلهی پول و مسئلهی ثروت است. همهی این چیزهایی که دوستان از انحرافهای غرب و مشکلات فراوان و مسئلهی استثمار و استعمار و اینها