این اعتقاد به معاد است که این را منطقی میکند، عقلانی میکند. وقتی ما معتقدیم که هیچ عملی از بین نخواهد رفت و همهی اعمال محفوظ است و ما در آن زندگی واقعی - که حَیَوان واقعی و زندگی واقعی است؛ « ﴿اِنَّ الدّارَ الآخِرَةُ لَهِیَ الحَیَوان ﴾ -[1] این اعمال را در مقابل چشممان خواهیم دید، آنوقت اینجا اگر برای تکلیف، برای وظیفه یک چیزی را از دست دادیم، احساس خسارت نمیکنیم؛ ولو آن چیز جانمان باشد، ولو آن چیز عزیزان و فرزندانمان باشد. باید اینها جزو الگوی پیشرفت بیاید و در پیشرفت یک جامعه معنا پیدا کند. بنابراین مسئلهی اصلی، مسئلهی توحید و مسئلهی معاد است. بعد مسئلهی عدم تفکیک دنیا و آخرت است؛ « الدّنیا مزرعةُ الآخرة »،[2] که به نظرم بعضی از دوستان هم اشاره کردند؛ این خیلی مهم است. دنیا و آخرت از هم جدا نیستند. آخرت ما آن روی سکّهی دنیای ما است. « ﴿وَ اِنَّ جَهنَّمَ لَمُحِیطَة بِالکافرین ﴾ »؛[3] کافر همین حالا در جهنّم است، منتها جهنّمی که او نمیفهمد که الان در جهنّم است؛ بعد که این تجسّم پیدا کرد، میفهمد. « ای دریده پوستین یوسفان / گرگ برخیزی از این خواب گران ». الان او گرگ است، منتها احساس گرگی نمیکند. ما هم که چشممان بسته است، او را گرگ نمیبینیم؛ امّا وقتیکه از