خواب بیدار شدیم، میبینیم این گرگ است. پس پیوستگی دنیا و آخرت به این معنا است. اینجور نیست که حالا مثلاً فکر کنیم دنیا مثل بلیتهای بختآزمایی است؛ نه، اصلاً آخرت آن روی این دنیا است، آن روی این سکّه است. مسئلهی دیگر، مسئلهی انسان است؛ نگاه اسلام به انسان، محور بودن انسان. این موضوع در اسلام خیلی معنای وسیعی دارد. خب، پیدا است انسان اسلامی با انسانی که در فلسفههای مادّی غرب و پوزیتیویسم قرن نوزده و اینها مطرح است، بکلّی متفاوت است؛ این یک انسان است، آن یک انسان دیگر است؛ اصلاً تعریف این دو انسان یکی نیست. لذا محور بودن انسان هم در اسلام با محور بودن انسان در آن مکاتب مادّی بکلّی متفاوت است. انسان، محور است. همهی این مسائلی که ما داریم بحث میکنیم: مسئلهی عدالت، مسئلهی امنیّت، مسئلهی رفاه، مسئلهی عبادت، برای این است که فرد انسان سعادتمند شود. اینجا مسئلهی سعادت و مسئلهی عُقبی متعلّق به فرد است؛ نه به این معنا که انسان از حال دیگران غافل باشد، برای آنها کار نکند؛ نه، « ﴿مَن اَحیاها فَکَأنَّما اَحیَا النّاسَ جَمیعا ﴾ »[1] در روایت هست که معنای این جمله را از امام پرسیدند، فرمود: تأویل اعظم آن این است که تو کسی را هدایت کنی. معلوم است که هدایت وظیفهی همه است؛ لیکن در نهایت آن چیزی