دادند، اینها هم همه را از دست دادند و رفتند ! خب، ملت این را میبیند، دلش خون میشود، غرورش جریحهدار میشود. در همهی این کشورهائی که مردم آنها قیام کردند، این قضیه مشاهده میشود. خب، موضع آمریکائیها چه بود ؟ برای ما این مهم است. آمریکائیها اول در مقابل این حوادث متحیر ماندند، دچار بیتحلیلی شدند؛ نمیفهمیدند چه دارد اتفاق میافتد، باورشان نمیآمد. بعد از آنکه این حوادث اتفاق افتاد، چون تحلیل درستی از حوادث نداشتند، مردم را نمیشناختند، مواضع متناقضی گرفتند. البته آنچه که تا امروز در مورد این کشورها و دیگر کشورها همواره در رفتار آمریکائیها دیده شده، پشتیبانی از دیکتاتورها بوده است. از حسنی مبارک تا آخرین لحظهای که میشد دفاع کنند، دفاع کردند؛ بعد دیدند دیگر نمیشود، آن وقت انداختنش دور ! این هم یک درس عبرتی است برای سردمداران وابستهی به آمریکا که بدانند آن وقتی که دیگر تاریخ مصرف خود را طی کنند و فایدهشان را از دست بدهند، اینها مثل یک پارچهی کهنهای آنها را دور میاندازند و به آنها اعتنائی نمیکنند ! اما اینها تا آخرین لحظه از دیکتاتور دفاع و حمایت کردند. آنچه که برای غرب و برای آمریکا اتفاق افتاد، حقیقتاً غیر قابل تحمل بود و هست. مصر یکی از ستونهای اصلی سیاست خاورمیانهای آمریکاست؛ به این سیاست متکی بودند. آنها نتوانستند این ستون را به نفع خودشان حفظ کنند؛ ملتها فائق آمدند. آمریکائیها تلاش کردند شاکلهی آن نظام را حفظ کنند. این تزویرها و ترفندهای آمریکائىِ غربی است، موذیانه و خباثتآلود، اما در عین حال سطحی؛ که اگر ملتها هوشیار باشند، میتوانند این تزویرها