استفاده کند برای حفظ میراث عظیم اسلام ـ که میراث جد او و پدر او و پیروان راستین آنهاست ـ در زندگی سیدالشهداء محسوس است؛ از تبیین و انذار، از تحرک تبلیغاتی، از بیدار کردن و حساس کردن وجدانهای عناصر خاص ـ همین خواص که ما تعبیر میکنیم ـ در آن خطبهی منا، اینها همه در طول زندگی سیدالشهداء است. بعد هم ایستادگی در مقابل یک انحراف بزرگ با قصد مجاهدت با جان؛ نه اینکه امام حسین از سرنوشت این حرکت بیاطلاع بود؛ نه، اینها امام بودند. مسئلهی معرفت امام و علم امام و آگاهی وسیع امام بالاتر از این حرفهائی است که ماها در ذهنمان میگنجد؛ بلکه به معنای ترسیم یک دستورالعمل میایستد، تسلیم نمیشود، مردم را به یاری میطلبد، بعد هم وقتی یک عدهای پیدا میشوند ـ که همان اهل کوفه باشند ـ و اظهار میکنند که حاضرند در کنار آن بزرگوار در این راه قدم بگذارند، حضرت درخواست آنها را اجابت میکند و به طرف آنها میرود؛ بعد هم در میانهی راه پشیمان نمیشود. بیانات امام را که انسان نگاه میکند، میبیند حضرت عازم و جازم بوده است برای این که این کار را به پایان ببرد. اینکه در مقابلهی با حرکت انحرافی فوقالعاده خطرناک آن روز، امام حسین ( علیه الصّلاة و السّلام ) میایستد، این میشود یک درس، که خود آن بزرگوار هم همین را تکرار کردند؛ یعنی کار خودشان را به دستور اسلام مستند کردند: « ﴿انّ رسول الله قال: من رأی سلطانا جائرا مستحلاّ لحرمات الله ناکثا لعهد الله مخالفا لسنّة رسولالله یعمل فی عبادالله بالاثم و العدوان فلم یغیّر علیه بفعل و لا قول کان حقاّ علی الله ان یدخله مدخله ﴾ »؛ ( ۱ ) حضرت این را بیان کردند. یعنی من وظیفهام این است، کاری که دارم انجام میدهم، بایستی