توجه کنیم؛ « عمر، برف است و آفتاب تموز ». لحظه به لحظه از این سرمایه دارد کاسته میشود؛ و این در حالی است که این سرمایه، همه چیز ماست برای کسب سعادت اخروی؛ چه جوری مصرفش میکنیم، در کجا مصرفش میکنیم، در چه راهی آن را خرج میکنیم ؟ تفکر در باب مرگ، عبور از این عالم، لحظهی خروج روح از بدن و ملاقات جناب ملکالموت؛ این لحظه برای همهی ما پیش میآید؛ « ﴿کلّ نفس ذائقة الموت ﴾ »؛( 2 ) همه، این را میچشیم. حالِ ما در آن لحظه چگونه است ؟ دل ما در آن لحظه در چه حال است ؟ اینها نکاتی است که در خور تدبر و تأمل است. فکر در این زمینهها، از جملهی تفکر لازم و اساسی و ضروری است. یک زمینهی دیگر برای تفکر، همین دعاهاست. مضامینی که در دعاهای مأثور هست، فوقالعاده است. ایشان در همین « مراقبات » میفرمایند: حقایق و معارفی که در ادعیهی رسیدهی از معصومین ( علیهمالسّلام ) وجود دارد، یک دهم آن در همهی روایات و خطبِ رسیدهی از معصومین ( علیهمالسّلام ) وجود ندارد؛ جز آن روایات توحیدی و خطب توحیدی. این دعاها خیلی اهمیت دارد. من حالا فقرهای از یک دعائی را در نظر گرفتهام که چند دقیقهای بعضی از جملات آن را عرض بکنم و تکراری باشد برای آن کسانی که شنیدهاند، و تذکری باشد برای آن کسانی که نشنیدهاند: دعای بیستم صحیفهی سجادیه؛ دعای شریف معروف به مکارمالاخلاق.