مؤثرتر و عمومیتر و بهتری است - خب، این صلاحیتهائی لازم دارد؛ صلاحیت علمی هم لازم دارد، صلاحیت عملی هم لازم دارد، انگیزهی ورود در میدان هم لازم دارد. توی پیادهرو یا معبر شلوغ که انسان وارد میشود و حرکت میکند، هم تنه میزند، هم تنه میخورد؛ چیز طبیعی است. آدم بخواهد تنه نخورد، تنه نزند، باید توی خانه بنشیند. البته توی خانه هم میشود نشست، یا یک گوشهای هم میشود رفت، کار خوبی هم انجام داد؛ اما وقتی انسان وارد عرصهی اجتماعی شد - چه عرصهی سیاسی، چه عرصههای گوناگون مدیریتی - این تنه خوردن دارد. الان شما ملاحظه کنید؛ شما یک مشت جوان عزیزِ پاکیزهی خوشروحیهی پاکدل، اینجا میایستید و از بالا تا پائین را انتقاد میکنید، کسی هم نمیگوید چرا؛ من هم که مستمع شما هستم، شما را تحسین میکنم؛ نه تحسین زبانی، قلباً تحسین میکنم. خب، آنهائی که شما ازشان انتقاد میکنید، خیال میکنید کیاند ؟ آنها همین جوانهای خوبیاند که کار کردند، زحمت کشیدند، مجاهدت کردند، حالا هم به یک مسئولیتی رسیدند، یک کاری را هم دارند میکنند. خب، این کار ممکن است یک خطاهائی هم داشته باشد، انتقاد شما هم وارد باشد. مدیریت، اینجوری است. شما هم که وارد میدان مدیریت شدید، همین حرفها هست؛ یک جوانی میآید اینجا میایستد و از شما انتقاد میکند.