بیانات سال 90


که شاعر از ذوق خود، از هنر خود استفاده کند و ترکیبات بیاورد. البته در ابتدای کار ممکن است ناشیگریهائی وجود داشته باشد، لیکن بتدریج زبان، پخته و سنجیده و استوار میشود و فخامت پیدا میکند.

امشب در این جمعی که شعر خواندند - شعر جوانها، شعر بانوان، شعر آقایان - من دارم میبینم که کلمات، پخته و سنجیده؛ الفاظ، قوی و استوار بود؛ همان جور که انسان دوست میدارد در شعر مشاهده کند. مضمون هم الی ماشاءاللَّه. واقعاً وقتی انسان مثلاً دیوان صائب را نگاه میکرد، یا دیوان شعرای بزرگِ مضمون‌ساز مثل بیدل و دیگران را نگاه میکرد، شاید میگفت اینها دیگر چیزی باقی نگذاشتند؛ هرچه به ذهن انسان میآمد و نمیآمد، اینها این را در قالب شعر آوردند و بیان کردند؛ اما بعد میبیند که نه. به قول صائب:

یک عمر میتوان سخن از زلف یار گفت‌

در بند آن مباش که مضمون نمانده است‌

حالا او گفته یک عمر، لیکن یک دهر میتوان سخن از زلف یار گفت. امروز انسان این همه مضمون جدید در همین کلمات مشاهده میکند که واقعاً در خور دقت و مداقه و ملاحظه است؛ خیلی خوب است. به نظر من این هم شباهت دومی است که شعر امروز ما به شعر آن دوران دویست ساله دارد.

البته ما هنوز چشم‌به‌راه رسیدن « صائب » ها و « محمدجان قدسی » ها و « نظیری » ها هستیم. من نمیخواهم مبالغه کرده باشم. اینجور نیست که ما بگوئیم حالا چون دوره‌ی خودمان را با آن دوره تشبیه میکنیم، پس امروز ما صائب داریم، یا کلیم داریم، یا نظیری داریم، یا طالب آملی داریم، یا

«4»