علمی و معیشتی و تمدنی و امثال اینها، و چه اهداف معنوی مثل استقرار عدالت و از این قبیل چیزها. باید بدانیم اینها سازگار است. و ما نمیتوانیم به آن اهداف برسیم، مگر اینکه به این اصول پابند باشیم. یعنی به خاطر اینکه مشکلاتی در رسیدن به آن هدفها پیش میآید، از اصول دست برنداریم، حالت قناعتِ حداقلی پیدا نکنیم؛ و بدانیم که اگر ما از اصول دست برداشتیم، حتّی هویت نظام که از بین خواهد رفت، به آن هدفها هم نمیرسیم. ما در همین انقلابهای گوناگون، نظائرش را دیدیم. البته اصول آنها، اصول باطلی بود؛ اما تنازلهای آنها به هیچ وجه به آنها کمک نکرد. اینکه ما بیائیم مسئلهی عقلانیت را مطرح کنیم و بگوئیم « بر سر عقل آمدن انقلاب »، این ما را به نتیجه نمیرساند. من یادم هست آن سالهای اول انقلاب، از جملهی حرفهائی که زده میشد، این بود که بایستی ما انقلاب را سر عقل بیاوریم ! یعنی عقلانیت را به عنوان یک وسیله، بهانه قرار بدهند و از اصول و مبانی و پایههای اصلی صرف نظر کنند؛ این نباید انجام بگیرد. « ﴿و ان تطع اکثر من فی الارض یضلّوک عن سبیلاللَّه ان یتّبعون الّا الظّنّ و ان هم الّا یخرصون ﴾ ».( ۶ ) نبایستی اصول را پامال کرد. البته این کار مهمی است؛ پیچیدگیهائی دارد، سختیهائی دارد و گاهی در موارد گوناگون، برای نخبگان و زبدگان تردیدهائی پیش میآید. به عنوان یک اصل قطعىِ موضوعی، باید این را مسلّم گرفت که پایبندی به اصول و حفظ خطوط اصلی نظام اسلامی، اصل است. بر اساس این، باید دنبال پیشرفتها گشت. ما امتحان کردیم، دیدیم که میشود اصول را حفظ کرد، به پیشرفتها هم رسید. امروز کشور ما از لحاظ