بیانات سال 90


بدون دلبستگیهای معنوی، یک مجموعه‌ی نخبه - چه نخبه‌ی سیاسی، چه نخبه‌ی علمی - نمیتوانند کشورشان را حفظ کنند؛ نمیتوانند به او قدرت بدهند.

در بین سیاستمدارها هم همین جور است. اگر سیاستمدار به فکر خودش بود، به فکر راحتی خودش بود، به فکر جیب خودش بود، به فکر شهوت‌رانی خودش بود، نخواست بپردازد به آن همّ و غم اساسی و اصلی که به طور طبیعی آسایش خودش را تحت تأثیر قرار میدهد، این کشور شکست خواهد خورد؛ نشانه‌اش شکست سلسله‌های پادشاهىِ متمادىِ پشت سر هم است. صفویه یک دولت مقتدر بود؛ با اقتدار سر کار آمد، با ایمان سر کار آمد؛ بعد به خاطر همین ضعفها، به خاطر غلبه‌ی همین خصوصیات، کارش به آنجا رسید که میدانید. قاجاریه بدتر از آنها، پهلوی از همه‌شان بدتر.

در زمینه‌ی علم هم همین جور است. اگر دانشمندِ علاقه‌مند به سرنوشت کشور، آماده‌ی فداکاری در این راه - فداکاری به حسب خودش - در یک کشوری وجود داشت، آن کشور رشد میکند. چیزی که میتواند این نیرو را به وجود بیاورد، این پیشرفت را به وجود بیاورد، بهتر از همه چیز، ایمان است. اگر این ایمان بود، کشور پیشرفت میکند. پیشرفتهای علمیای که امروز در کشورمان وجود دارد - که البته حتماً به آنها قانع نیستیم - ارزش و قیمت ذاتیاش از پیشرفتهای متعارف علمی در دنیا بمراتب بیشتر است. چرا ؟ چون ما از تبادل علمی، از استفاده‌ی علمی، از کمک علمی دیگران محروم بودیم. ما زیر فشار بودیم، درها به روی ما بسته بود؛ در عین حال شخصیتهای برجسته‌ای پیدا شدند، « شهید شهریاری » ای پیدا شد - که

«10»