میکند. میخواهند الگوسازی کنند؛ حالا این نوعِ بدترش است، اما شکلهای گوناگون دیگری هم دارد. ما نیاز داریم برای جوان خودمان، برای نسل نونهال خودمان، الگوهائی را از بخشهای مختلف مشخص کنیم؛ آن کس که علاقهی به علم دارد، آن کس که علاقهی به هنر دارد، آن کس که علاقهی به ادبیات دارد، آن کس که علاقهی به تاریخ دارد، آن کس که علاقهی به کارهای عملی دارد، آن کس که علاقهی به کشاورزی یا صنعت یا فناوری دارد، هر کدام بتوانند الگوهای شایستهی خودشان را پیدا کنند. این یکی از کارهای لازم ماست، که تشکیل این جلسات به ما کمک میکند. یک نکتهی دیگر هم که مهم است، نشان دادن استعداد ذاتی کشور و ملت ماست؛ نه به بیگانگان، بلکه به خودمان. یکی از چیزهائی که ما را باید نسبت به موقعیتهای خودمان بشدت هوشیار کند، این است که در طول دهها سال تبلیغات شده بود که ایرانی ناکارآمد است؛ باید از دیگران بیاموزد، باید از دیگران تقلید کند، باید به دامن دیگران متوسل و متشبث شود. در دوران جوانی و نوجوانیهای ما این جزو چیزهای رائج بود. تا صحبت یک چیزی میشد، میگفتند اینجا که خب، نمیشود این چیزها را بسازند. میخواستند توی یک شهر بر روی یک خیابانی پل بسازند، باید مهندس خارجی میآمد؛ اگر میخواستند یک سد بسازند، باید چندین شرکت خارجی و مهندسین و متخصصین خارجی میآمدند؛ یکی دیوارهی سد را میساخت، یکی توربین را میساخت، یکی بقیهی دستگاهها را میساخت؛ اصلاً تصور نمیشد. حتّی تا اوائل انقلاب، این فکر بود. من فراموش نمیکنم؛ بنا بود یک نیروگاه گازی