کنار ثروتهای انبوه خانوادههای حاکم، تبعیض و بیعدالتی و فقدان آزادی قانونی و پاسخگوئی قانونی، از خصوصیات مشترک آنها بوده است. حتّی تظاهر به اسلام یا جمهوریت در برخی موارد نیز نتوانسته مردم را فریب دهد. اینها واضحترین علائم برای شناخت ماهیت خیزش ملتهای عرب است؛ اعم از آنها که پیروزیهای بزرگی به دست آوردند، یا آنان که انشاءاللّه به دست خواهند آورد. هر ادعای دیگری در مورد ماهیت این جنبشها که با شعار « اللّه اکبر » صورت گرفته، نادیده گرفتن واقعیت در جهت بهرهبرداریهای دیگر و تحمیلها و انحرافات بعدی است. آیندهی این انقلابها با همین اصول سنجیده خواهد شد و معیار اصالت یا انحراف انقلابها همین آرمانها خواهد بود. ضد را به ضد میتوان شناخت و انقلابها را به ضدیت با صفات رژیمهائی که به لرزه افتادهاند. انقلابیون همچنان باید مراقب هدفتراشیها و تلاشهائی که برای تغییر شعارها صورت میگیرد، باشند. بیشک غرب میکوشد انقلابها را تبدیل به ضد انقلاب کرده و نهایتاً با بازسازی رژیمهای قدیمی به شیوهی جدید و تخلیهی احساسات تودهها و جابهجائی اصول و فروع و تغییر مهرههای خود و اصلاحات صوری و تصنعی و ظاهرسازی دموکراتیک، دوباره برای دهها سال دیگر سیطرهی خود را بر جهان عرب حفظ کند. غرب در دهههای بیداری اسلامی و بویژه سالهای اخیر پس از شکستهای پیاپی از ایران و افغانستان تا عراق و لبنان و فلسطین و اینک مصر و تونس و ... کوشیده است پس از شکست تاکتیک اسلامستیزی و خشونت علنی، به تاکتیک بدلسازی و تولید نمونههای تقلبی دست