هم نخواهد داشت. در تنظیم قوانین، در گزینش افراد، معیار ما اسلام است. شکل کار، قالب کار، روش مدیریت، مردمسالاری است؛ یعنی مردمند که وارد صحنه میشوند، به اسلام هم از بن دندان عقیده دارند؛ ولو حالا ممکن است کسی از ظواهر بعضی از آنها حدس نزند که اینها به اسلام و به نظام اسلامی پایبندند؛ اما واقعاً پایبندند، اسلام را دوست میدارند. تجربهی این سی و سه سال هم نشان داده که اسلام میتواند به یک کشور عزت بدهد؛ میتواند یک ملت را سربلند کند؛ میتواند اهداف خوبی را ترسیم کند؛ میتواند راههائی را به سوی این اهداف، هموار و مسطح کند؛ میتواند حرکت علمی ایجاد کند؛ میتواند حرکت فناوری و صنعتی ایجاد کند؛ میتواند حرکت تقوائی و اخلاقی ایجاد کند؛ میتواند آنها را در مقابل ملتهای دیگر روسفید کند؛ اینها اتفاقاتی است که در کشور ما افتاده؛ اینها کارهای بزرگی است که به برکت اسلام در این کشور انجام گرفته. اسلام همچنان لُب و محتوا و مادهی اصلی حرکت نظام ماست، شکل هم شکل مردمسالاری است؛ از هم جدا نیستند. یعنی این مردمسالاری هم باز از خود اسلام سرچشمه گرفته. اینکه گفته بشود ما مردمسالاری را از غربیها یاد گرفتیم، خطاست. صورت ظاهر، یکی است؛ اما مردمسالاری ما ریشه در یک معرفت دینی دیگر و یک جهانبینی دیگری دارد، تا آنچه که آنها میگویند. ما برای انسانها کرامت قائلیم، برای رأی آنها ارزش قائلیم و حضور آنها را وسیلهای میدانیم برای اینکه اهداف الهی تحقق پیدا کند و بدون آن امکانپذیر نیست.