الهی - که روح و معنای ارزشهای انسانی هم همین است - طبیعی است که یک معارضههائی دارد. خب، در راه این معارضه، باید به یک قدرتی متکی بود. این قدرت، قدرت سلاح مادی و بمب اتم و اینها نیست؛ این قدرت، یک قدرت معنوی است؛ اتکاء به خداست؛ این اساس قضیه است. من و شما - بنده بیشتر از شما - محتاجیم به این که نیتمان را، دلمان را، هدفمان را بیش از پیش خدائی کنیم. اگر این شد، مشکلات حل خواهد شد؛ اگر این شد، ما پیش خواهیم رفت؛ اگر این شد، دشمن از غلبهی بر ما ناامید خواهد شد. محدودیتهای دشمن زیاد است؛ اینها بحثهای طولانىِ مفصلی دارد که جایش اینجا نیست، و شما هم بحمدالله همه از سطوح بالای فکر و اندیشه و سواد و علم برخوردارید؛ میتوانید مسائل را کاملاً بدانید و تحلیل کنید. واقع قضیه این است؛ اگر انسان در این نظام الهی توانست رابطهی خودش با خدا را مستحکم کند، به هر نسبتی که در این راه پیش برویم، بلاشک در مقابلهی با دشمن، موفقیتهامان زیاد خواهد شد؛ موانع برداشته خواهد شد؛ این را باید در نظر گرفت. البته در هر سِمتی، در هر کاری، در هر مأموریتی، یک اقتضائاتی وجود دارد؛ مجلس هم طبعاً اقتضائاتی دارد؛ در دولت که باشید، اقتضائات دیگری دارد؛ در دستگاههای گوناگون دیگر یا در خارج از دستگاههای حاکمیتی که باشید، اقتضائات دیگری وجود دارد. هدف باید این باشد: برای خدا کار کنیم. بسیاری از اشکالاتی که امروز به ما میگیرند - که خیلیاش هم بر ما وارد است - اگر چنانچه این نیت را، این جهتگیری را درست کردیم، این اشکالات به خودیخود برطرف خواهد شد.