که حداکثر چیزی که میتوانند بگویند، این است - برای آنها بزرگترین ننگ است که یک چنین تعصبی بر ذهن و روح و قلم و دل یک جمعی حاکم باشد. امروز هم همین جور است. امروز شما میبینید جبههی استکبار با همهی وجودش، با همهی توانش، با همهی قدرت تبلیغاتیاش، با همهی توانائیهای تشکیلاتىِ سیاسیاش، در مقابل ملت ایران ایستاده و دارد کارهائی انجام میدهد - حالا این کارها چقدر اثر میکند یا نمیکند، آن بحث دیگر است - بالاخره دشمن دارد خباثت خودش را میکند؛ او کم نمیگذارد؛ او با مقابلهی با ملت ایران و کشور ایران، روح پلید و خبیث و ملعون خودش را دارد ارضاء میکند؛ اینجا هم در مقابلهی با او سینهها سپر شده، ایستادند، استقامت میکنند، مقاومت میکنند، دارد دفاع میشود؛ خب، این یک حادثهی ملی است؛ این حادثهی ملی را میتوانید از نظر دور بدارید ؟ اینها باید در شعر منعکس شود. عرض کردم؛ من هیچ اصرار ندارم که شما یک قصیدهی پنجاه بیتی دربارهی این قضیه بگوئید؛ نه، یک غزل هفت هشت بیتی بگوئید، یک بیتش، دو بیتش مثل یک تکمضراب، این مسئله را بیان کند. اینها لازم است. بالاخره در مصاف حق و باطل باید موضعی داشت؛ نمیشود بدون موضع بود. مسئلهی اخلاق هم از همین قبیل است. تعهد و پوچی، یک مسئله است. عدهای چون با تعهد انقلابی، با تعهد مذهبی بدند، دعوت میکنند به پوچی و پوچنگری و پوچگرائی، به اهمال قضایای مهم؛ در حالی که آنچه آنها رد میکنند، تعهد به دین و انقلاب و اخلاق است؛ تعهد به بیگانه نیست. الان