بیانات سال 91


برود ؟ من نمیگویم شما مثل شعر بیدل، اول تا آخرِ غزل ده دوازده بیتی را عرفان بگوئید؛ یا مثل شعر اخلاقی صائب، همه‌ی مصرعها و ابیات یک غزل ده بیتی، هشت بیتی را پر کنید از مفاهیم اخلاقی - البته این کار آسانی هم نیست که کسی بتواند انجام بدهد - من عرض میکنم شما اگر چنانچه در یک غزلِ هفت هشت بیتی، یک بیت را اختصاص بدهید به مضمون انقلابی یا اخلاقی یا معرفتی، این غزل، غزل انقلابی است؛ این غزل، غزل اخلاقی است و اثر خودش را میگذارد. فرض کنید معلم ریاضی اگر در اثنای درس ریاضی، به صورت تک مضراب، یک کلمه از توحید بگوید، از آفرینش بگوید، از عصمت پیامبران بگوید، من گمان میکنم گاهی اثرش از یک ساعت درس معلم تعلیمات دینی بیشتر است. من این تکمضرابها را در شعر غزلی از شما میخواهم. غزلتان را بگوئید؛ هرچه احساس دارید، هرچه عاطفه دارید، هرچه عشق و شور دارید، در ابیات غزل بریزید؛ منتها از این غزلِ هفت هشت بیتی، دو بیتش مخصوص یک مضمون ناب اسلامی و انقلابی و اخلاقی باشد. این یک نکته است، که البته نکته‌ی مهمی است.

یک نکته‌ی دیگر این است که در حقیقت، غزل به سه رکن تکیه دارد: لفظ، مضمون، احساس. هیچکدام از اینها نباید ضعیف بشود. امشب که آقایان و خانمها شعر غزلی خواندند، من دیدم خوشبختانه الفاظ هم خوب شده. بعضی از شعرهائی که جوانهای ما میگویند، از لحاظ لفظ، آن توانائی و کشش لازم را ندارد. گاهی مضامین خوبی به ذهنهاشان میرسد، لیکن لفظ از لحاظ دستور زبان اصلاً غلط است؛ یعنی نه فقط ممتاز نیست، عالی نیست، حتّی غلط است؛ فعل باید بیاید، نیامده؛ فعل بیجا آمده؛ فعل باید با

«3»