حوش فهمیده میشود. البته مطالعهی درونی و زایش درونی و زایش ذهنی نقش بسیار مهمی دارد. یکی هم که احساس است. در غزل، احساس خیلی مهم است؛ که حالا اسمش را میگذارند عشق؛ اما همیشه عشق نیست؛ گاهی عشق است، گاهی ضد عشق است؛ مثلاً فرض کنید خشم است؛ لیکن احساس است. غزل، بدون احساس نمیشود. این سه تا جهت را رعایت کنید. آن وقت مفاهیم هم - همان طور که عرض کردیم - در خدمت آن سه عنصر اصلی باشد؛ یعنی انقلاب و اخلاق و معرفت. مسائل مهمی در کشور ما وجود دارد که شعر میتواند از اینها بهرهمند شود و در خدمت این مفاهیم در بیاید. مفاهیم هم مفاهیم شخصی نیست؛ مفاهیم ملی است. فرض بفرمائید امروز یک ظلم بزرگ هستهای دارند به ما میکنند. درست است که مثل میانمار، ما را قتلعام نمیکنند؛ خب، دستشان نمیرسد؛ دستشان میرسید، همین کار را هم میکردند؛ نمیتوانند؛ اما همان کاری که میتوانند، در ظلم به این ملت و به این کشور دارند انجام میدهند. خب، این یک موضوع مهمی است. یا فرض بفرمائید دانشمندان ما را به شهادت میرسانند؛ این پدیدهی کوچکی نیست، پدیدهی مهمی است. میخواهند ترور کنند، تروریستند؛ خب، تو سرشان بخورد؛ وقتی که تروریست سراغ دانشمند میآید، مسئله از صرف یک ترور فراتر میرود؛ مسئلهی جبههبندی و دشمنی با دانش است، با پرورش دانش در کشور است، با پرورش دانشمند در کشور است؛ مسئله ابعاد وسیعی پیدا میکند. پس این یک مسئلهی ملی است، یک مسئلهی بزرگ است؛ اینها باید در