شعر منعکس شود. همان طور که به نظرتان میرسد که باید مثلاً برای میانمار یا مصر یا بیداری اسلامی یا فلسطین یا جنگ سی و سه روزه شعر بگوئید - که میگوئید و خوب هم هست و لازم هم هست - مسائل موجود کشورتان هم مسائلی هستند که شما نمیتوانید از اینها صرفنظر کنید؛ اینها باید در عالَم شعر بیاید. خب، یک عدهای هستند که به مسائل کشور اصلاً اهمیت نمیدهند. من آدمهائی را مشاهده کردم که مدعی میهندوستی و مدعی عاشق این آب و خاک بودند، اما به مسائل این آب و خاک اهمیت نمیدادند. هشت سال در این کشور جنگ بود؛ این جنگ را جمهوری اسلامی که راه نینداخته بود؛ بر جمهوری اسلامی تحمیل شده بود. خب، آنهائی که با جمهوری اسلامی مخالفند، در این جنگ باید چه موضعی میگرفتند ؟ باید چه کار میکردند ؟ دولت، دولت جمهوری اسلامی است؛ اما ملت، ملت ایران است؛ شهر دزفول است، خرمشهر است، تهران است؛ چرا نسبت به آن بیتفاوت ماندند ؟ چرا شعرای مطرح، هنرمندهای مطرح، رماننویسهای مطرح، مقالهنویسهای مطرح، روشنفکرهای مطرح، نسبت به این قضیه بیتفاوت ماندند ؟ آیا این بیتفاوتی عیب نیست ؟ این بزرگترین عیب است. ایران که ایران است؛ مگر دشمن به این کشور حمله نکرده ؟ هیچ وسیلهی دفاعی ندارند. حداکثر دفاعی که میتوانند از خودشان بکنند، این است که بگویند ما نسبت به جمهوری اسلامی بدیم؛ این تعصب نگذاشته است که ما در مورد ایران، در مورد تهران، در مورد خرمشهر، در مورد جوانهای این کشور، در شعرمان یا در نثرمان یا در رمانمان، یک کلمه حرف بزنیم. خود همین دفاع از خود -