مسئولیت عبارت است از اینکه باید در خدمت دین و انقلاب و اخلاق و معرفت باشد. اگر چنانچه شعر این مسئولیت را انجام داد، حق تحقق پیدا کرده است؛ یعنی کاری بحق انجام گرفته، کاری عادلانه صورت گرفته. باید شعرای ما بروند در این جهت مضمونآفرینی کنند، تلاش کنند، جوششهای ذوق و درون خودشان را به این سمت بکشانند. البته امروز و بخصوص در این محفل ما خوشبختانه از این چیزها کم نیست؛ لیکن من اصرار دارم که در مجموعهی حرکت شعری کشور، انسان این را محسوستر مشاهده کند. ببینید، باید وظیفهی شعر به عنوان یک هنر، و وظیفهی شاعر به عنوان یک هنرمند، در قبال آفرینش، در قبال خدای متعال، در قبال تعهد اسلامی و انقلابی مشخص شود و این وظیفه ادا شود. این وظیفه، سوق دادن بندگان خداست به سوی خدا؛ برکشیدن و بالا بردن اخلاق و معرفت جامعه است. البته شعر وظائف دیگری هم دارد، اما اساس این است. شعر باید بتواند به معرفت مردم، به دین مردم، به اخلاق مردم، به حرکت انقلابی ملت ما - که یک پدیدهی بسیار پرارزش و ذیقیمت و کمیابی است - خدمت کند. اینها باید در شعر مورد ملاحظه قرار بگیرد. البته من روی شعر غزلی تکیه میکنم؛ نمیگویم قصیدهسرائی کنید. نه اینکه قصیده یا قطعه مورد قبول نباشد؛ چرا، لیکن چون گونهی غزل اثرگذارترین گونهی شعر است، بنابراین این مفاهیمی که میخواهیم به وسیلهی شعر در جامعه پراکنده شود، بهتر است در گونهی غزل گفته شود. ممکن است کسی اینجور فکر کند که خب، اگر چنانچه ما آمدیم از اول تا آخر غزل، اخلاق گفتیم، دیگر حالا این چه جور غزلی است ؟ پس احساسات ما کجا