آرمانگرائی در معنویت و اخلاق هم یک امر معتبری است؛ مثل آرمانگرائی در سیاست، مثل آرمانگرائی در علم و در همهی امور زندگی. خب، در مورد آرمانگرائی یکی دو تا نکتهی کوتاه را عرض بکنیم. آرمانگرائی را با پرخاشگری اشتباه نکنیم؛ تصور نکنیم که هر کس آرمانگراتر است، پرخاشگرتر و دعواکنتر است؛ نه. میتوان بشدت پابند به آرمانها و پابند به اصول و به ارزشها بود، درعینحال پرخاشگر هم نبود. در آیهی شریفه میفرماید: « اشدّاء علی الکفّار ».( 2 ) « اشداء » جمع « شدید » است. شدید یعنی سخت، سخت یعنی نفوذناپذیر. هر جسمی که سختتر باشد، وقتی با جسم دیگری اصطکاک پیدا کرد، در آن جسم دیگر اثر میگذارد، اما از آن جسم اثر نمیپذیرد. همهمان اینجوری باشیم؛ اشداء باشیم. اما شدید بودن، اثرگذار بودن، لزوماً به معنای دعواگر بودن و پرخاشگر بودن نیست. گاهی اوقات انسان احساساتش غلبه میکند و میخواهد یک کاری را انجام بدهد. این دورهی احساسات شما، دورهی جوانی است؛ ما هم پنجاه شصت سال قبل از این، همین دورهها را گذراندیم. یک مدتی جوان بودیم، جوان پراحساساتی هم بودیم؛ میدانیم این دوره چه جوری است. ببینید، یک جاهائی احساساتی وجود دارد که این احساسات باید کنترل شود. البته من این تشکر را از تشکلهای دانشجوئی بکنم. من پارسال یا پیرارسال بود که در همین جلسه به دانشجوها خطاب کردم، گفتم چرا در مسائل اجتماعی موضع نمیگیرید و وارد نمیشوید ؟ من خوشبختانه میبینم در این دو سه سال اخیر موضعگیری در مسائل گوناگون، در محیطهای دانشجوئی