توفیق داد که بیائیم اینجا و از نزدیک منطقه را ببینیم؛ ولو این پنج شش ساعتی که برای این بازدید صرف شد، کامل نبود و بیش از چند نقطه را نشد از نزدیک ببینیم. اگر وقت بود و مجال و فرصت بود، مایل بودیم بیش از این بشود. خب، الحمدللّه سفر تبریز هم به این صورت تحقق پیدا کرد. جناب آقای شبستری در دیداری که در بیست و نهم بهمن با برادران و خواهران آذربایجانی داشتیم، گفتند که بیائید تبریز. خب، آقا بیورن اولدی؛ همانی که فرمودند، همان شد دیگر؛ آمدیم تبریز ! امیدواریم خدای متعال ترتیبی بدهد که باز هم بتوانیم به تبریز بیائیم. انس و علاقهی من به تبریز و آذربایجان، یک علاقهی ذاتی است. قبل از انقلاب من دو سفر آمدم تبریز، رفتیم خامنه، رفتیم شبستر؛ بعد از انقلاب هم چند بار آمدیم، باز خامنه رفتیم، شبستر رفتیم. آنجاها را از نزدیک دیدیم. من مردم تبریز را هم متفاوت از همه جا دیدم. سفر اوّلی که بعد از انقلاب آمدم تبریز، وقتی برگشتم تهران، به امام گفتم آقا اینجا مردمش با همه جا فرق میکند. خب، ما هر جا رفته بودیم، مردم محبت میکردند، اظهار علاقهی به انقلاب میکردند؛ اما تبریز یک جور دیگر است. این علاقهی ماست و دوست داریم که انشاءاللّه تحقق پیدا کند؛ ببینیم حالا چه جور میشود. کارهائی که انجام گرفته، خوب بوده. من خودم شخصاً تجربهی امداد در زلزله و سیل را دارم؛ در سالهای خیلی قدیم، پیش از انقلاب هم در