امتیازات مال آنهاست. در آن منشوری که آمریکائیها درست کردند، یکی از بزرگان و پیشروان و بنیانگذاران آمریکای امروز - که مال دویست سال قبل است و من الان یادم نیست کدامشان است؛ تقریباً اندکی پیش از انقلاب کبیر فرانسه، که در آمریکا آن حوادث اتفاق افتاده و دولت آمریکا تشکیل شده - میگوید ادارهی کشور آمریکا باید به دست همان کسانی انجام بگیرد که ثروت کشور آمریکا در دست آنهاست. این یک اصل کلی است، هیچ ابائی هم نمیکنند. ثروت کشور دست این عده است، اینها هم باید کشور را اداره کنند؛ درست نقطهی مقابلِ آنچه که برادر عزیزمان میخواهند با تعاونیها درست کنند، که همه حق مدیریت داشته باشند، ولو یک سهم داشته باشند. خب، این آزادی اقتصادیشان. در زمینهی سیاسی هم شما این بازی تزاحمات دوحزبی را میبینید که صحنهی سیاسی را در انحصار خودشان درمیآورند و قطعاً کسانی که وابستهی به این احزاب هستند، مراتب و اندازههاشان بسیار بسیار کمتر از یک درصد و اینهاست. اصلاً این احزاب امتداد حقیقی و واقعی در بطن جامعه ندارند؛ در واقع باشگاههائی هستند برای تجمع یک عدهای. آنهائی که میآیند رأی میدهند، یا به شعارها فریب میخورند، یا تحت تأثیر تسلط رسانهای هستند که فوقالعاده در غرب غنی و پیشرفته است؛ بخصوص در آمریکا که واقعاً فاصلهاش با ما فاصلهی زمین تا آسمان است از لحاظ توانائی آنها در تبلیغ و دگرگون کردن واقعیتها - سیاه را سفید نشان دادن، سفید را سیاه نشان دادن - فوقالعاده در این زمینهها پیشرفته و کارآمدند. به این وسیلهها مردم را میکِشند.