میدمد در سرمایه، در انرژی، در مواد اولیه، و آن را تبدیل میکند به یک موجود قابل مصرف، تا انسانها بتوانند از آن استفاده کنند. ارزش کار، اینهاست. مسئله این است که در جمهوری اسلامی با کارگر تعارف وجود ندارد. یک عدهای در یک برههای حکومتِ به اصطلاح کارگری تشکیل دادند و چند ده سال دنیا را مشغول کردند؛ خیری از آنها به کارگر نرسید. مدیران کشورهای سوسیالیستی و کمونیستی، بهرههای کلان را از جوامعشان بردند؛ فرمانروائی کردند، قدرتنمائی کردند، در زندگی مثل بقیهی طواغیت عالم کامرانی کردند؛ به اسم کارگر. این دروغ است، این تعارف است. در دنیای غرب هم بیمههای کارگری، حمایت از کارگر، و چه و چه، عمدتاً برای این است که کارگر کار کند تا آن - به قول معروفِ امروز - « یک درصد » لذت ببرد و کامرانی کند. با کارگر، صادق و روراست نیستند. اسلام با کارگر صادق است، روراست است، منطق دارد. کار، ارزشآفرین است؛ ارزش است. در یک روایتی هست که: « العلم یهتف بالعمل فان اجاب و الّا ارتحل »؛ ( ۱ ) یعنی حتّی دانش، مرهون کار است. در این روایت - که یک بیان نمادین و سمبلیک است - میفرماید: دانش، کار را صدا میزند؛ اگر کار پاسخ داد، دانش میماند و توسعه پیدا میکند؛ اگر کار پاسخ نداد، دانش هم میرود. ببینید چه بیان زیبائی است. یعنی پیدایش دانش، پایداری دانش، پیشرفت دانش، وابستهی به کار است. اینها منطق است، اینها مبنای فکری است؛ اسلام اینجوری است. اسلام با قشر کارگر، صادقانه برخورد میکند.