کوچکتری، دائرهی محدودتری بهوجود میآید؛ به یک معنا بهخاطر رسیدگی به وضع زندگی انسان در آن تخصّص خاصْ چیز خوبی است، امّا به یک معنا محدود کردن انسان است - چون ظرفیّت ذهن انسان خیلی وسیع است و میتواند در همهی این امور صاحبنظر باشد. اینجور نباشد که کسی که پزشک است، مثلاً در زمینهی علوم دینی یا در زمینهی فلسفه، یک آدم عامیای محسوب بشود؛ نه، چقدر خوب است که یک پزشک، در زمینهی علوم دیگر - در زمینهی علوم عقلی، در زمینهی علوم دقیقه، مسائل گوناگون طبیعی - حدّاقل صاحبِ اطّلاع باشد و این کار را ما بتوانیم در کشورمان پیش ببریم. البتّه به معنای تعطیل کردن تخصّصها بههیچوجه نیست، بلکه به معنای بهرهمند کردن ذهن متخصّصین از محیطهای فراتر از حدّ تخصّص آنها است. خب، شیراز البتّه مرکز مهمّی است، و بزرگانی در شیراز پرورش پیدا کردهاند؛ خود این هم در سرزمینهای گوناگون اسلامی ما یک نکتهای است؛ من این را در سفر شیراز هم - همین چند سال قبل از این - گفتم. واقعاً شیراز جزو سرزمینهایی از کشور ما است که یک ظرفیّت نامحدودی دارد؛ انسان در هر بخشی نگاه میکند، میبیند منطقهی فارس و شیراز - البتّه شیراز که میگوییم، منظورمان کلّ فارس است، کمااینکه قطب شیرازی هم کازرونی است - یک منطقهی بسیار حاصلخیزی است از لحاظ تربیت استعدادهای برجستهی انسانی؛ شاعر، ادیب، فیلسوف، عالمِ به معنای مصطلح امروزی؛ در رشتههای مختلف علوم - در همهی رشتهها -