گفت ز کام گرگ - بجوی ». ملت ایران خطر کردند، زحمت کشیدند، جان دادند، در مقابل پلیس شقىِ جبارِ رژیم طاغوت ایستادگی کردند، کشته دادند، شهید دادند، مجروح دادند، تا توانستند این کاروان عظیمِ مصممِ بااراده را به راه بیندازند و به اینجا برسانند. این هم نکتهی دوم. نکتهی سوم، درسی است که ما امروز میگیریم. جوانهای عزیز ما آن روز را ندیدند؛ نمیدانند آن روز چه خبر بود. آنهائی که درک کردند، میدانند؛ آن روز ایستادگی در مقابل قدرت ظاهرىِ پر کبکبه و دبدبهی رژیم طاغوت، کار آسانی به نظر نمیآمد. اگر به خیلی از این مصلحتاندیشانِ اسیر ظواهر گفته میشد که ملت ایران - به نمونهی مردم قم - میخواهند در مقابل نظام طاغوت پهلوی بایستند و آن را از بین ببرند، پوزخند میزدند؛ میگفتند مگر میشود ؟ اما شد. آن چیزی که به نظر محال میآمد، هم ممکن شد، هم محقق شد، هم ماندگار شد. این، درس است. امروز هم ملت ایران آرمانهائی دارد، داعیههائی دارد، حرفهای بزرگی دارد؛ هم برای کشور خودش، هم برای دنیای اسلام، هم برای عالم بشریت. در مقابل ملت ایران هم گرگهای گرسنه، سبعهای افسارگسیخته، این کمپانیهای زر و زور، این مجموعههای دنیاطلبِ دنیاپرست صف کشیدهاند؛ اسلحه میسازند، اسلحه صادر میکنند، جنگ میافروزند، سازمان ملل را با میل و ارادهی خودشان میچرخانند؛ هر جا میخواهند، افراد نظامی میبرند؛ جنایت میکنند، از ظلم حمایت میکنند، از صهیونیستهای غاصب حمایت