آنها چطور غیرمنطقیاند ؟ نشانهی غیر منطقی بودن آنها، همین تناقضهائی است که بین حرفهای آنها و بین کارهای آنها هست؛ حرف یک جور میزنند، کار جور دیگری انجام میدهند. خب، از این نشانهای واضحتر برای غیر منطقی بودن نیست. انسانِ منطقی یک حرف قانعکنندهای میزند، بعد هم دنبال آن حرف راه میافتد. این آقایان - دولتمردان آمریکائی و دیگر تبعهی آنها از غربیها - اینجوری نیستند؛ یک حرفی میزنند، یک ادعائی میکنند، اما در عمل، درست عکس آن را انجام میدهند. من حالا چند نمونه عرض بکنم: ادعا میکنند ما متعهد به حقوق بشریم. بله، آمریکائیها پرچم حقوق بشر را بلند کردهاند، میگویند ما متعهد به حقوق بشریم؛ آن هم نه فقط در کشور خودشان - که آمریکا باشد - در همهی دنیا. خب، این حرفی است، ادعائی است؛ در عمل چه ؟ در عمل، بیشترین ضربه را اینها به حقوق بشر میزنند؛ بیشترین اهانت را به حقوق انسانها در کشورهای مختلف و نسبت به ملتهای مختلف، اینها میکنند. زندانهای مخفیشان در سرتاسر دنیا، زندانشان در گوانتانامو، زندانشان در عراق - ابوغریب - حملهی آنها به مردم غیرنظامی در افغانستان، در پاکستان، در مناطق گوناگون؛ اینها نمونهای از حقوق بشر ادعائی آمریکائیهاست ! هواپیماهای بدون سرنشینشان راه میافتد، هم جاسوسی میکند، هم مردم را زیر فشار قرار میدهد؛ که روزانه خبرش را شما از افغانستان و پاکستان میشنوید. البته همین هواپیماهای بدون سرنشین، به قول یکی از مجلات آمریکائی که همین چند روز قبل از این نوشته بود، در آینده مایهی دردسر خود آنها خواهد شد.