کلمهاش، هر جملهاش حکمت است؛ مخصوص این وصیتنامه نیست. اعماق و ژرفای کلمات امیرالمؤمنین را واقعاً ماها نمیفهمیم؛ امثال ماها قادر نیستیم به آن ژرفا برسیم؛ یک چیزی را استفاده میکنیم. کسانی را ما دیدیم که هرچه حکمتشان برتر، اندیشهشان والاتر و عمق فکریشان بیشتر بود، بیشتر توانستند نکاتی را از این کلمات دریابند. نهجالبلاغه یک چنین چیزی است. حالا این در نهجالبلاغه، وصیت امیرالمؤمنین است. میفرماید: بدان که پیش روی تو راهی وجود دارد که مسافت خیلی طولانی و مشقت شدیدی در آن هست. این راهی که پیش روی شما است - راه رسیدن به جزای عمل و رسیدن به قیامت - راه طولانیای است. « ﴿و انّه لا غنی لک فیه عن حسن الارتیاد ﴾ »؛( ۳ ) در یک چنین راهی، تو باید با منتهای طلب حرکت کنی - « ارتیاد » یعنی خواست، طلب، تلاش همراه با اراده و نیت - چارهای نداری جز اینکه کار را جدی دنبال کنی. یعنی این راهی نیست که انسان بتواند آن را سرسری بگیرد. بله، غفلت داریم، کار را سرسری میگیریم؛ اما این سرسری گرفتن کار، از روی غفلت است. بدانیم که حقیقت قضیه چیست، و کجا داریم میرویم، و سرنوشت ابدی ما در کجا تحقق پیدا میکند و عینی میشود؛ این را اگر توجه کنیم، جدی خواهیم گرفت. لذا شما در دعای شریف کمیل - که باز از امیرالمؤمنین ( علیهالسّلام ) است - ملاحظه میکنید: « ﴿و هب لی الجدّ فی خشیتک ﴾ »؛( ۴ ) دعا میکند، از خدای متعال میخواهد که خشیت ما در مقابل پروردگار، یک خشیت جدی باشد؛ از ظاهر قلب و همین احساسات زودگذر و ناشی از عوارض زندگی