بیانات سال 92


شاعری گله نمیکنم که او برخی از دلتنگی‌های خودش را از اوضاع در شعر می‌آورد. بالاخره روح شاعر روح حساسی است، ظریفی است؛ از یک چیزی رنجیده میشود، ناراحت میشود. بنابراین واقعاً هیچ جای اشکالی وجود ندارد. خیلی از این دوستان نزدیک و صمیمی از رفقای شاعر ما از این دلتنگی‌ها داشته‌اند و بنده هم جزو مستمعهای خوب و صبور شعرهای دلتنگی اینها بوده‌ام. بنابراین ما این دو بخش شعر را به رسمیت میشناسیم: هم آنچه که مربوط به احساسات است، هم آنچه که مربوط به بیان دلتنگی‌ها است. لیکن یک بخش دیگر هم هست که اندیشه‌ی شاعر است، حکمت شاعر است؛ این نباید مغفولٌ‌عنه قرار بگیرد. شما سعدی را ببینید؛ قله‌های شعر ما اینهایند دیگر؛ سعدی از همان - به قول شماها - شاعرانه‌ها، عاشقانه‌ها و احساساتی‌ها فراوان دارد، از آن دلتنگی‌ها هم زیاد دارد؛ هم در « بوستان » دارد، هم در غزلیات و جاهای دیگر دارد؛ اما حکمت سعدی را مشاهده کنید چطور در شعر او گسترده است. سعدی را به عنوان یک حکیم میشود شناخت. این است که کسی مثل سعدی را، کسی مثل حافظ را، کسی مثل صائب را به قله میرساند. حکمت، اندیشه‌ی حکیمانه، مسائل لازم برای آموختن به انسانها، اینها را فهمیدن و در شعر گنجاندن و بیان کردن - که معارف دینی و معارف انسانی و سبک زندگی جزو برترینهایش است - اینها مسئولیتهای شاعر است. من توصیه‌ام این است که دوستان، این سهم عمده و مهم را از شعر هرگز فراموش نکنند؛ البته در شعرهای امشب خوشبختانه سهم وافری در این بخش وجود داشت.

«3»