در مورد مناطق هم همینجور؛ حالا من به مناسبت [ بزرگداشت شهدای ] مازندران این را بگویم: مازندران انصافا در جنگ امتحان بسیار خوبی داد. بیش از ده هزار شهید مازندران دارد که حالا آقایان رقم را گرد میکنند، میگویند ده هزار، اما بیشتر از ده هزار است. معنای این تعداد شهید چیست ؟ چقدر اینها رفتند جبهه ؟ چقدر مکرر رفتند و برگشتند ؟ چقدر در آنجا ماندند که در طول هشت سال بیش از ده هزار شهید تقدیم کردند ؟ حالا شهدای نامداری هستند، معروفند، اما بینامونشانهایشان، آن افرادی که دارای همین استعدادهایی که اشاره کردیم بودند، همراه این جمعیت رفتند و در جنگ بودند. بنده همان وقت هم لشکر ۲۵ کربلا را دیده بودم - البته فقط لشکر ۲۵ کربلا نبود، از جمله یکی هم همان [ لشکر ] ۳۰ گرگان بود و یگانهای دیگری که مازندرانیها داشتند - محورْ لشکر ۲۵ کربلا بود؛ ما از نزدیک این لشکر را و کار آن را دیده بودیم، شنیده بودیم؛ خب، اینها کار بزرگی را در جنگ انجام دادند؛ مردم مازندران واقعا فداکاری کردند، ازخودگذشتگی کردند، جوانهایشان را با اخلاص فرستادند، و این جوانها رفتند، ایستادگی کردند و مقاومت کردند؛ در عملیاتهای مختلفی که ایشان ( ۵ ) اسم آوردند، توانستند کارهای برجسته و بزرگی را انجام بدهند. در غیر از مقولهی دفاع مقدس هم همینجور؛ در همین داستان آمل که یک حرکت مردمی عجیبی مردم آمل نشان دادند، ( ۶ ) اینکه امام ( رضوان الله تعالی علیه ) در وصیتنامه از مردم آمل اسم آوردند، نشاندهندهی عظمت کار اینها - قشرهای مختلف، حتی زنها - است. دخترک چهارده پانزده ساله در همین داستان آمل، میرود میجنگد و به شهادت میرسد. ( ۷ ) البته سوابق