بیانات سال 92


از پادگانها بیایید بیرون، آمده بیرون؛ مثلا مهر ماه سال ۵۹ شهید باکری یک چنین حالتی دارد. بعد شما نگاه کنید در عملیات بیت‌المقدس، در عملیات خیبر، قبل آن در عملیات فتح‌المبین، این جوان یک فرمانده‌ی زبده‌ی نظامی است که میتواند یک لشکر را، در بعضی جاها یک قرارگاه را حرکت بدهد و هدایت کند و کار کند. این عجیب نیست ؟ این معجزه نیست ؟ اینها معجزه‌ی انقلاب است. این در مورد بروز شخصیت‌ها؛ حالا در این زمینه حرف زیاد است، منتها عرض کردم این مطالبی است که از بس روشن است مورد غفلت قرار گرفته؛ یعنی کسی توجه به این [ مطلب‌ ] نمیکند که اینها که بودند ؟ چه بودند ؟ یک جوان بیست‌وهفت بیست‌وهشت ساله و حداکثر سی ساله در وقت شهادت، و در اوج توانایی‌های نظامی یک انسان، یک جوان؛ او از کجا شروع کرد که به اینجا رسید ؟ در چه مدتی به اینجا رسید ؟ این خیلی مهم است.

دلیل مهارت اینها و عظمت کار اینها این است که پختگان نظامی ما، برادرانی که در ارتش بودند و سالها کار کرده بودند - که در طراحی عملیات با همدیگر می‌نشستند، در فتح‌المبین، در بیت‌المقدس، در خیبر، جاهای دیگر، تبادل نظر میکردند - همه، کار اینها را و فکر اینها را تصدیق و تأیید میکردند. و دلیل روشن‌تر اینکه اینها توانستند یک ارتش مجهز پشتیبانی‌شده‌ی از سوی قدرتهای بزرگ را، با آن همه سازوبرگ در عملیات‌های فوق‌العاده عجیبی، آنچنان در محاصره بیندازند که آنها خودشان حیرت کنند. فرض کنید در عملیات فتح‌المبین طراحی‌های همین نیروهای جوان ما، همین بچه‌های ما موجب شد که - دشمنی که آن

«3»