جنبه ى سوم آقاى عسگراولادى جنبه ى فکرى بود، ایشان یک آدم فکرى بود؛ آدم بسیار خوش فکر در مسائل سیاسى و در مسائل اجتماعى [ بود ] و به هیچ وجه ایشان یک آدم عامى نبود؛ در همه ى مسائلى که وارد میشد اهل فکر بود، هم در مسائل اقتصادى. در مسائل سیاسى [ هم ] همین جور؛ آدمى بود اهل فکر، اهل فهم، میفهمید، تشخیص میداد. من آقاى عسگراولادى را خب دورادور مى شناختم، از نزدیک ندیده بودم؛ ایشان خب زندان بود، تا اینکه آزاد شدند. ایشان با آقاى حیدرى آمدند منزل ما مشهد؛ خب من بار اولى بود که آقاى عسگراولادى را از نزدیک میدیدم، قبل از آن ایشان را ندیده بودم. ایشان آمدند نشستند و شروع کردند به گزارش دادنِ مسائل زندان و یک تحلیلى و در واقع تصویرى از آن دوستانى که هم زندان شان بودند و با همدیگر درگیرى و مشکل داشتند، براى من بیان کرد. من واقعا مجذوب شدم؛ ایشان وضعیت اینها را - که همین منافقین بودند دیگر - به قدرى خوب و زیبا و واقعى و مستدل، خیلى آرام آرام، تبیین کرد [ که ] من واقعا گفتم این انسان چقدر خوب میفهمد و میشناسد. عنصر فکرى [ بود ]. همیشه با بنده هم که ملاقات داشتند - ایشان گاهى مى آمدند اینجا - و راجع به مسائل گوناگون صحبت میشد، همین جور وجههى ایشان وجههى فکرى بود؛ یعنى آدمى بود اهل فکر، خوش فکر، اهل استدلال، اهل منطق، واقعا در مسائل گوناگون ذهنش کار میکرد، انسان جامعى بود. خدا ایشان را رحمت کند؛ کارهاى زیادى کردند و امیدواریم ان شاءالله خداوند ایشان را مأجور بدارد. باید یاد بگیریم. همین سه خصوصیتى که من در مورد ایشان گفتم، هر سه خصوصیت براى ما در واقع درس است: