بیانات سال 92


این سالهاى متمادى، از قبل از مبارزات انقلاب و آن طور که شنیده ام من زمان فدائیان و بعضى [ دیگر ] از اینها، تا دوره ى مبارزات روحانیت و سال ۴۱ و ۴۲ تا آخر عمر؛ [ یعنى ] انگیزه ى ایشان انگیزه ى دینى بود. این یک نقطه ى برجسته است که به نظر من در شخصیت یک انسان خیلى تأثیر دارد.

جنبه ى دومى که در آقاى عسگراولادى بود جنبه ى اخلاقى بود؛ ایشان انسانى بود داراى اخلاق حَسَن شرعى؛ بسیار متین، بسیار پُرحوصله، صبور، باانصاف؛ خب روح تدین اینها است دیگر، و الا کسى نماز هم بخواند، نوافل هم بخواند، نماز شب هم بخواند، [ اما ] در برخوردش با مردم آدم بى انصافى باشد، این نیست دیگر. مرحوم عسگراولادى از لحاظ خلقیاتى، انسان اخلاقىِ دینى بود، یعنى آدم صبورى بود، آدم بسیار متینى بود، آدم بسیار باانصافى بود - که این را ما در رفتارهاى ایشان میدیدیم - آدم مراقبى بود؛ مراقب خودش بود، مراقب حرف زدنش بود - اینها خیلى مهم است که هرچه از دهنمان درمى آید نگوییم و نپرانیم - و خود را کنترل میکرد؛ این هم جنبه ى دوم که جنبه ى اخلاقى است، که این اخلاق، روح دین است؛ اخلاق انسانى براى هر انسانى روح دیندارى او است: بُعِثتُ لِاُتَمِّمَ مَکارِمَ الاَخلاق؛ مکارم اخلاق یعنى همین، یعنى انسان صبور باشد، متین باشد، باانصاف باشد، خوش ذات باشد، نسبت به مردم خیرخواه باشد، خدوم باشد، اهل کار باشد، مبتکر باشد، پیشرو باشد، تنبلى نکند؛ اینها همین اخلاقیات اسلامى است؛ همه ى اینها در آقاى عسگراولادى بود؛ اینها را همه میدانید، دیده اید.

«2»