لازم را در جامعهی اسلامی داشته باشد. خیلی کوتهبینی است که انسان شغل معلمی و آموزگاری را ردیف سایر مشاغل متعارف زندگی قرار دهد، که یک وسیلهای است فقط برای تعیّش، که انسان بتواند عائشه کند؛ نانی در بیاورد و زندگیای بگذراند؛ این حقیقت ندارد، اینجوری نیست، معلمی در ردیف سایر مشاغل نیست؛ بسیار بالاتر است. اگر به حقیقت تعلیم و تربیت و جایگاه معلم توجه شود، حقیقتاً اینجوری باید تشبیه کنیم: کسی که پرداخت کننده و تراش دهندهی به یک گوهر گرانبها است، که به آن ارزش میبخشد. این گوهر گرانبها همین بچههای مایند، همین کودکان مایند، کودکان ملتند، که نسلهای آینده را با همهی مشخصات و ممیزاتشان تشکیل میدهند و به وجود میآورند. شما معلمها هستید که دارید این شخصیتها را شکل میدهید، پرداخت میکنید. صرفاً این نیست که در کلاس درس، دو کلمه شما بگوئید و او یاد بگیرد؛ همهی رفتار شما، حرکات شما، منش شما، اخلاق شما، به صورت مستقیم در این مخاطبِ گیرا اثر میگذارد و او را شکل میدهد. آنچه هم که به عنوان تعلیم در ذهن او کار میگذارید، از ماندگارترین حقایقی است که در ذهن انسان باقی میماند. بعد از پنجاه سال، شصت سال، خیلی از جزئیاتی که معلم به دانشآموز گفته است، در ذهن انسان هست؛ خیلی از خصوصیاتی که او با رفتار خود، با اخلاق خود، با نحوهی حرف زدن خود، با نحوهی تعامل خود به دانشآموز منتقل کرده است، در انسان باقی میماند. گاهی انسان متوجه است، گاهی هم متوجه نیست؛ همهی ما ندانسته در همان راهی داریم