دریچهها قرار بدهیم و انشاءالله بهره ببریم؛ از شماها هم بندهى حقیر التماس دعا دارم. انشاءالله که موفّق باشید. چند جمله در باب شعر عرض بکنیم. شعر در اصل، بُروز اندیشههاى شاعر، احساسات شاعر، دلتنگىهاى شاعر، حرفهاى شاعر و گفتنىهاى شاعر است. خداى متعال قدرتى به شاعر عطا میکند و عطا کرده است که بتواند با ترکیب حروف و کلمات و با موسیقى متناسب، در لباس شیوایى و اثرگذارى، افکار خودش را، نظرات خودش را، احساسات خودش را، دلتنگىهاى خودش را بیان کند، شعر این است. بنابراین در درجهى اوّل، کارکرد شعر این است که پاسخى است به آن نیاز درونى شاعر؛ یک زایش معنوى است از شاعر که میتواند مفاهیمى را، معارفى را، حقایقى را منعکس کند از درون خود و بیرون بفرستد؛ دلتنگىهاى خودش را بیان کند. بنابراین اگر چنانچه شاعر، شعر را اینجور فرض کند که براى دردهاى خود، دردمندىهاى خود، دل خود، بیان میکند، این چیز مُستنکِرى ( ۲ ) نیست؛ وضع طبیعى و اوّلىِ شعر این است. شاعر، درون خودش را با این کلمات بُروز میدهد؛ لکن کارکرد عمدهى شعر این نیست. کارکرد عمدهى شعر تأثیرى است که شعر شما بر روى مخاطب میگذارد. شما با شعر خودتان خلوت مخاطب را اشغال میکنید. انسانها خلوتى دارند این از ممیّزات انسان است، خلوتى دارند، درونى دارند، حیطهبندى اسرارى دارند، خودى دارند؛ شما با شعرتان در این خلوت حضور پیدا میکنید، بر روى این خلوت اثر میگذارید، آن را غنى میکنید. این، یکى از مهمترین کارکردهاى شعر است. میتوانید این خلوت را، این خصوصىترین لحظات